احساسات برای بالا آوردن است ! احساسات تنها نقطه ضعفیست که با ظاهری دلنشین، فریبت میدهد

همه آنرا خوب میدنند چون از بهره مندی اش رضایت دارند. اما تکلیف آنکه دوست میدارد چیست ؟

قلبی که جز برای خون رسانی به بدن میتپد، برای زجر کشیدن است.

چه بازی جالبیست که همه از بازی با قلب و احساس لذت میبرند؟ چرا انسانها برایم قابل درک نیستند؟ چرا من اینگونه ام ؟ 

به خداوند ایمان دارم. اما گمانم این همه امتحان برایم بس باشد. من نه ایوبم،  نه پیامبر و نه قدیس. یک انسان معمولیم با خواسته و توقعی معقول  از آنچه از عشق، معشوق و احساس میبایست باشد. نمیدانم چرا هر آنچه برایم پیش میاید نا معقول است. آیا دلیلش نا معقول بودن احساس است؟ تا به کی احساس اشتباه به فرد اشتباه؟ تا به کی بازی؟؟

بازی شاید زیبا باشد اما توانی برای بازی ندارم. نیاز شاید طبیعی باشد اما طاقتی بر نیاز هم نیست. جوابی هم برای بی نیازی از این نیاز نیست. 

دردناک است تا دل ببندی دوری ببینی. زجر آور است از آنکه به هزار زبان گفته دوستت دارم، حتی به زبان مستقیم، بشنوی که چرا اینچنین نشسته ای و بازی نمیکنی در بازی کثیف دیگران با دیگران ؟؟

به هر دو بازیگردان کثیف روی پلیدی که در هر آدمی نهفته یا پنهان است نشان بده. روی پلید نهفته در انسان خوب چون انرژی پتانسیلی که به صورت جنبشی در آید قوی، کوبنده و ویران کننده است.

کاش آنرا بیرون نمیکشیدید ...

و اما، اکنون زمان، زمان مرگ احساسات است. وقتی بازیگر نیستی با مرگ احساست زنده بمان !

مبارزه سختیست، کاش مرا اینگونه تربیت نمیکردی سپس در سردیت ،  برای آنکه میخواهم خودم باشم نه آنکه تو میخواهی، رهایم کنی مادر. کاش من هم چون تو و خواهرم سرد بودن را میدانستم تا از تربیتت زجر نمیکشیدم. آنچه هستم جز زجر نیست برای انسانی که تمامی وجودش احساس است. کاش بازیگر زندگی بودم. صداقت و یگانه خواهی برای انسان با احساس سم مهلک است. کاش من هم چون دیگران هر نوع احساسی را جز از یک نفر، از هر کس ذره ای میگرفتم تا عطشم فرو نشیند سپس رهایش میکردم. کاش میشد انتخابی بی وجدان بود و ارزشی برای دل قائل نبود. 

تا احساسم نمیرد سزایم مرگ خویشتن است. پس بمیر زیبای مهربان. زیبایی با مهربانی هیچ کجا جور در نمیاید. حتی در اشعار عاشقانه و رمان های دلگداز. 

با مهربانی و احساست خودت را میسوزانی و با سردیت دیگران را. گر نمیتوانی بازیگر باشی و از زیباییت برای رفع نیازهایت از هرکس استفاده کنی، لا اقل از ان برای سوزاندن عاشق نمایان بهره گیر. مهربانی و احساس تنها تو را میسوازند و میمیراند و سنگدلیت بازیگران و عاشق نمایان را.

سرد بمان ! قلب سنگی و سرد در بازار انسانهای امروزی بیشتر میارزد و چون طلا بهادار و با ارزش است، قلب با احساس برای حراجی ها و دست فروشهای زمانه است.

پس سرد باش و سرد بمان

آمین !